۱۳۹۸/۱۱/۲۱، ۰۶:۳۲ عصر
یکی ازریشه های اعتیاد من ترس و انزوا هست و وقتی که زندگی خود را به مراقبت یک نیروی برتر میسپارم دقیقا روی این قسمت بیماری من کار میکند یعنی ترسهایم کم رنگتر میشود و باعث میشود که از انزوا بیرون بیایم و وارد اجتماع بشوم چون یک پشتیبان و حامی دارم دلگرمم تا نیروی بیشتری داشته باشم و دیگر مشکلاتم را پنهان نکنم که بصورت یک زخم چرکین بشود و دیگر نتوان کاری کرد .با مشکلات روبرو میشوم و سعی در حل انها و کسب تجربه و مهارت میکنم تا در دیگر مسایل زندگی دچار مشکلات شبیه ان نشوم وبتوانم راهی را که برای حل مشکلات شده است را بصورت تجربه به دیگران ارایه دهم که این خود به نوعی باعث ارامش و شعف درونی و احساس مثبت بودن میشود که به ما عزت نفس و اعتماد به نفس میدهد و باعث خروج از انزوا میشود که اینها همه در سایه داشتن یک راهنما میسر میشود چرا که به تنهایی نمیتوان پا در این راه پر خطر گذاشت.