امتیاز موضوع:
امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
سوال 23 : شخصيت من چگونه هنگامي كه از روي بيماريم عمل ميكنم تغيير ميكند؟ (براي مثال:
#1
سوال 23 : شخصيت من چگونه هنگامي كه از روي بيماريم عمل ميكنم تغيير ميكند؟ (براي مثال: متكبر ميشوم؟

خود محور ميشوم؟ پست و فرومايه ميشوم؟ به حدي فرمانبردار و بياراده ميشوم كه ديگر نميتوانم از
خود محافظت كنم؟ سوء استفادهگر ميشوم؟ مظلوم نمائي مي كنم؟
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر11 ، Essi.toobchi ، ناظر2 ، ناظر14
#2
با توجه به اینکه این سوال ها از جنبه منفی به بیماری نگاه می کند خیلی سخت میتوانم احساسم را بگویم ولی میگویم ...وقتی شخصیت من تعقیر مثبت می کند که از بیماری اعتیاد مثبت برداشت کنم و از جنبه مثبت رفتارم را ببینم من انسانی هستم که دارای قدرت خلق کردن هستم و همه آنها شاید طبق باورهای اجتماعی مثبت نباشد اما از نظر من خودمحوری و سواستفاده ودیگر موارد بالا نیست من آزاد هستم زندگی را آنجور که دوست دارم تجربه کنم و اسم آن را نقص و بیماری نمی گذارم
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر11 ، Essi.toobchi ، ناظر2 ، ناظر14
#3
بله دیگران را ابزار می کنم تا به خواسته هایم برسم
استفاده از اسم راهنما برای کلوپ بازی و یا سرویس ندادن به خانواده
رعایتت نکردن سنت هفتم در خانواده و یا بین دوستان از ملیت و یا قومم برای ادامه نواقص سواستفاده می کنم - 
در نهایت به علت عجز بودن و ناتوانی و نداشتن حق انتخاب و تصمیم گیری برای ادامه اعتیاد و اینکه مجوز مصرف برای خودم بگیرم از دیگران و داشته های انها و یا ضعف های انها سواستفاده می کردم 
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر11 ، Essi.toobchi ، ssaeedg ، ناظر2 ، ناظر14
#4
یا غرور کاذب دست میدهد و خود بزرگ بینی من متکبر میشوم.
بیماری محور میشوم و ندای درونم دیگر ندای خدا نیست بلکه ندای بیماریست و خود سرانه کاری را بی فکر  و تامل انجام میدهم و طوری ک میگویم درست است انجام میدهم.
از انجام هیچ عمل غیر انسانی هیچ واهمه‌ای ندارم پس پست وفرومایه میشوم.
وقتی با یکی از شاخصه های بیماری کاری را انجام میدهم بقیه شاخصه ها هم اتوماتیک وار فعال میشون و دیگه اراده‌ای ندارم.
وقتی بیماری فعال باشد فقط سوء استفاده میکنم.
برای بدست اوردن انچه میخواهم بعضی وقتها لازم است ک مظلوم نمایی کنم تا بدست اورم یا توجیه کنم کارم را.
پاسخ
 سپاس شده توسط آزاد۰ ، حـمـیـد ، ناظر11 ، Essi.toobchi ، ناظر2 ، ناظر14
#5
زمانی که درگیر مثلث خود مشغولی میشوم و پذیرش ندارم این حالات برایم پیش میاید و تحت تاثیر شرایط ، افراد و چیزهای مختلف قرار میگیرم تعادل درونی ندارم و و تعادل بیرونی بهم میخوره و تاثیر زیادی روی رفتارهام میذاره و لحن صحبتم بطور نامعقولی تغییر میکنه که انگار از آنها متنفرم و دیگه نمیخوام ببینمشون بصورتی که اطرافیانم تعجب میکنن . همچنین زمانی که احساس مالکیت و خود برتر بینی دارم دستور زیاد میدم و به همه کس امر و نهی میکنم و توقعم زیاد میشه و اگر به خواسته ام نرسم پرخاشگری و بد دهنی میکنم ... 
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر11 ، Essi.toobchi ، eshgholi ، ناظر2 ، ناظر14
#6
(۱۳۹۸/۱۰/۲۲، ۱۰:۴۰ عصر)admin.a نوشته است: سوال 23 : شخصيت من چگونه هنگامي كه از روي بيماريم عمل ميكنم تغيير ميكند؟ (براي مثال: متكبر ميشوم؟

خود محور ميشوم؟ پست و فرومايه ميشوم؟ به حدي فرمانبردار و بياراده ميشوم كه ديگر نميتوانم از
خود محافظت كنم؟ سوء استفادهگر ميشوم؟ مظلوم نمائي مي كنم؟
هرعملی که ازروی بیماری من سرمیزندباعث میشود که شخصیت من رنگ وبوی خاصی به خودبگیرد.مثال وقتی از نقص شهوترانی استفاده میکنم غروربسراغم می آید وحق وحقوق خانوادم را فراموش میکنم.خودمحوری من باعث میشود آن کارهارا انجام بدهم.وقتی درمقابل خانواده ودیگران رسوا میشوم احساس پوچی بسراغم می آیدکه چرا اینطورشد.
وقتی دیگرنمیتوانم آنراکنترل کنم دیگرنمیتوانم ازخودحمایت کنم وازاعتماد دیگران سواستفاده میکنم.برای اینکه رسوا نشوم مظلوم نمایی میکنم.وقتی توانایی وتعادل باهم کارمیکندازروی سوال بالا کارمیکنم.فرمانبرداری یعنی برای نگه داشتن چیزی یا کسی باج دادن به دیگران,سواستفاده موقعی است که توقع دارم بیشترگیرمن بیایدبدون سهم وحرکت.
مظلوم نمایی یعنی می خواهی دیگران رامقصرکنی.
هرزمانی که شخصیت من ازروی بیماری عمل میکندتمام مراحل بالا راطی میکند.دربعضی مواقع اقدام به کارهایی میکنم که اصلا مشخص نیست,مثال ترس ازامنیت ,اجتماعی ویافرومایه میشوم ,خودبزرگ بینی وخودکم بینی,بعضی مواقع برای نگه داشتن دیگران راهکاردفاع اورامیدهم,درمقابل کسانی که پاکی پایین ترن یاکلاس پایین ترن متکبرمیشوم ویا برعکس مظلوم نمایی میکنم .
بطورکلی دیگران را زندانی افکاروعقایدخودم کرده ام
پاسخ
 سپاس شده توسط eshgholi ، toobchi ، حـمـیـد ، ناظر2 ، ناظر14
#7
( برای مثال : متکبر می شوم؟ خودمحور می شوم؟ پست و فرومایه می شوم؟ به حدی فرمانبردار و بی اراده می شوم که دیگر نمی توانم از خود حمایت کنم ؟ سوء استفاده گر می شوم؟ و یا مظلوم نمایی می کنم؟ )

تغییر شخصیت من هنگام بروز بیماری بستگی به اون شرایط و مکانی داره که با افراد متفاوت در ارتباط هستم.

وقتی بر اثر زیاده خواهی و کم کاری احساس تهی بودن میکنم با چهره های گوناگون سعی میکنم به آنچه که نیستم خودم را نشان دهم و آنچه که حق من نیست بدست بیارم

زمانی که احساس دانش و توانایی میکنم و داشته هامو با نداشته های دیگران مقایسه میکنم متکبر میشم

زمانیکه اصرار بر اثبات خودم میکنم خودمحور میشم

زمانیکه طماع میشم پست و فرومایه میشم

و در شرایطی هم بحدی فرمانبر میشم که بی اختیار و از سر اجبار به اضافه کاری مشغول میشم و جرات نفس کشیدن رو هم ندارم چه بخوام سرکشی و تمرد کنم

و از ضعفا و زیر دستان سوء استفاده میکنم و در مقابل کسانیکه قدرتشون از من بیشتره مظلوم نمایی میکنم
پاسخ
 سپاس شده توسط eshgholi ، toobchi ، حـمـیـد ، ناظر2 ، ناظر14
#8
1?چه موقعی سوال بالا روی من کارمیکند؟مثال?برای رسیدن به خاسته هایم مظلوم نمایی میکنم وتوجیه می آورم 


2?شرایط درونی چگونه بوده که 
به این صورت عمل کرده ام ؟?چون از واقعیت ها فراریم وشهامت روبروشدن بامشکلات رو ندارم
پاسخ
 سپاس شده توسط eshgholi ، toobchi ، حـمـیـد ، ناظر2 ، ناظر14
#9
سو استفاد کردن يکي از نقص هاي است که من در مسیر اعتیاد یاد گرفتم .گاهی برای حفظ اعتیادوپیشبردزندگی ام از این نقص ها استفاده می کردم
همیشه از نا اگاهی دیگران وحق چانبی و خود محوری از دیگران به عنوان پله ونردبان استفاده می کردم تا به خود خواهی هایم برسم وبا در نظر گرفتن احساسات دیگران بها دادن به هوای نفس ترس از اینده ترس از واقعیات باورهای غلط و الگو های رفتاری نامناسب از دیگران
سو استفاده می کردم
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر2 ، ناظر14
#10
با سلام....
وقتی بیماریم فعال میشود ارزشها و صفات خوبم رو از دست میدهم و با بی ارزشی زندگی میکنم از اعتیادی به اعتیاد دیگر پناه میبرم وقتی مدتی بی پول میشم از دیگران سوء استفاده میکنم .
پیام سوال اینستکه عجز این قابلیت را دارد از ما هر نوع شخصیت بیمارگونه ایی در افکار ، اعتقادات و ارزشهای ما بسازد مثلا اگر از یک عضو در NA آسیب ببینیم تمام پیام NA را نابود میکنیم مثلا من با مخالفت تحریک میشوم و همه گَند درونم را بیرون میریزم بخاطر مورد توجه قرار نگرفتن بخصوص در NA برای رای نیاوردن دیگران را قضاوت و رسوا میکنم.
وقتی ترسها به سراغم میایند آنقدر ناتوان میشوم که تن به هر پیشنهادی میدهم.اعتیاد واقعا این قابلیت را دارد که به همانگونه که میخواهد ما را بازی دهد مثل عروسک خیمه شب بازی.
من با تراز از خود بپرسم:من در چه شرایطی تغییر شخصیت میدهم؟؟ آن را شناسایی کنم به آن اقرار کنم.شخصیت من در سه قسمت گویش_افکار و رفتار بسته به شرایط تغییر میکند.
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر2 ، ناظر14
#11
بله،  مسئولیت پذیر نیستم  همیشه

برای حل مشکلاتم از بقیه استفاده
میکنم


و اگر به مشکل جدیدتری بر بخورم
بقیه را مسئول آن کار میدانم

 زمان مصرف ابزاری نداشتم و همیشه
در حال خطا بودم
و امروز با یاد گیری ابزار خیلی
حرفه ای سو استفاده میکنم

و همه اینا بر میگرده به اینکه
جدی گرفتن برنامه میتونه بر
همه اینا غلبه کنم
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر9 ، حـمـیـد ، ناظر2 ، ناظر14
#12
شخصیت یک فرد رو افکار، باورها و گفتارش تشکیل می ده ، ولی منی که ثبات شخصیتی ندارم و شخصیتم چندگانه است ، وقتی بیماریم عودمی کنه شخصیتم هم کاملا تغییر می کنه .
مثلا : شخصیتم در مقابل یک دکتر و یک فرد معمولی یا کارگر صد درجه فرق میکنه . بعضی جاها خودمو مظلوم نشون  میدم و بعضی جاها گردنکشی و ضعیف کشی میکنم و طوری عمل می کنم که قابل تحمل برای خودم ودیگران نیستیم. ضمن اینکه چون من درمقابل نیروی محرک بیماری اعتیادخودم عاجزهستم و دچارتغییرات شخصیتی می شوم بطوری که باورهام نسبت به خودم خراب شده یعنی در اصل خودمو اصلا باور ندارم و بخاطر این اختلال شخصیتی باورهای دیگران هم نسبت به من تغییر کرده و دیگران هم به خاطرآن رفتارهاباوری به من ندارند و این باعث ایجاد تقلب در من میشه چون میخام خودمو تو دل اونها جاکنم....
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر9 ، ناظر2 ، ناظر14
#13
با سلام
من برای رسیدن به هدف نادرستم وقتی از اعتیاد استفاده میکنم شخصیت من به شکلهای مختلف ظاهر می شود .مثلا : وقتی که مغرور ، متکبر ، خودخواه ، گستاخ ، بد دهن وعصبانی میشوم یعنی اینکه شخصیت من جنگنده می شود و یا وقتی که برای رسیدن به هدفم مظلوم نمایی ، چاپلوسی ، فریب ، فرمانبرداری سواستفاده گر و احساسی عمل میکنم یعنی شخصیت گدای محبت را به خود می گیرم ویا وقتی برای رسیدن به هدفی ناامید میشوم ویا قهر میکنم ویا گوشه گیری اختیار میکنم ، بی تفاوت میشوم ویا فرار میکنم یعنی شخصیت تنهایی را به خود می گیرم ممکن است من در شرایط متفاوت از روی بیماری این شخصیت ها را برای رسیدن به هدفم بگیرم واین یعنی نداشتن ثبات شخصیتی است Heart
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر12 ، ناظر9 ، حـمـیـد ، ناظر2 ، ناظر14
#14
هرکدام از نقصهای من که فعال میشود صدامیزند وبقیه رادعوت می کند متکبر خودمحوروخودخواه میشوم وفکرمیکنم که هرواکنشی نشان دهم صحیح است وهمه چیز را حق خودم میدانم.بی اراده میشوم ونمیتوانم ازخودواقعی ام وارزشهایم استفاده کنم تبدیل به انسانی سواستفاده گرمیشوم وبخاطرتوجیح کارهایم مظلوم نمایی میکنم.

زندگی براساس تنهایی دارم ترس وناتوانی وضعف به سراغم میآید واردجنگ میشوم خودخواه وخودمحوروگاهی شخصیت خودراپایین میاورم ازحرفهای بد استفاده میکنم وازبالابه قضایانگاه میکنم،سست وبی اراده واعتراض وانتقاد را توهین تلقی می کنم وعصبانی میشوم ورابطه ام رابادیگران تحت تاثیر قرار میدهد.متکبر یعنی ازبالا به دیگراننگاه می‌کنم.
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر9 ، حـمـیـد ، ناظر2 ، ناظر14
#15
اگر یکی از نقص های ما در اثر بیماری فعال شود به مانند افتادن مهره های دومینو به روی  یکدیگر مهره های نواقص دیگرمان را نیز فعال میکند ،
در چنین شرایطی شخصیتمان تغییر میکند و به حدی فرمانبردار و بی اراده می شویم که دیگر قادر به حمایت از خود نیستیم و لذا گرفتار انواع و اقسام مشکلات شخصیتی و رفتاری می شویم ، بنا براین ، ممکن است وقتی مصرف خود را هم قطع می کنیم هنوز در سیطره شاخصه های دیگر بیماری باشیم و همین مشکلات باعث شوند که شخصیتمان تغییرات منفی کند ، 
  بطور مثال ؛

متکبر می شویم  ؛
شاید فکرکنیم چون موادمخدررا ترک کرده ایم ، دیگه زمین زمان باید مطیع ما باشند و گرفتار توهمی میشویم که ما بطور قطع از دیگران یک سروگردن بالاتریم .
خود محورمی شویم ؛
در اثر توهمی که حاصل از تکبرمان است خود را از دیگران متفاوت و نیرومندتر احساس میکنیم ، فکر میکنیم که مرکز و کانون جهان هستیم و لذا رفته رفته گرفتار خود شیفتگی میشویم و همیشه خود را از دیگران داناتر میدانیم و بخاطر همین هرگز با کسی مشورت نمی کنیم .
پست و فرمایه می شویم ؛
در اثر تکبر و خود محوری اجازه فعالیت گسترده ای به بیماری خود میدهیم و لاجرم به علت عجز در مقابل بیماری ، در نهایت ممکن است چنان پست وفرومایه شویم که بی مهبا دست به هر عمل شنیع و پستی بزنیم .
بنابراین ، ما هنگامیکه در اثرعدم تمرکز بهبودی ، اجازه فعال شدن شاخصه های گوناگونی از بیماری را به روی خودمان می دهیم شخصیتمان تغییرات منفی می کنند ، وقتی ما خود را تحت لوای بیماری قرار می دهیم در واقع تسلیم و گرفتار عجزهای خود می شویم و اینبار بدون مصرف مواد مخدر فرمانبردار در بست بیماری می شویم و در غایت اراده و اختیار زندگی را از دست می دهیم  ، و لذا هرگاه در تیررس بیماری قرار داریم به عناوین مختلف شخصیتمان متغییر می شود و خو و طبیعتمان حیوانی می شود و برای رسیدن به خواستهای بیماری ازهرحربه و ابزاری استفاده می کنیم ،
بطور مثال ؛
سوء استفاده گر میشویم ؛
به راحتی خود را مجاز می دانیم که حقوق دیگران و یا اهل خانه را زیر پا بگذاریم و یا ممکن است فکر کنیم چون پاک شده ام باید دیگران رعایت حال مرا بکنند و در واقع من بیشتر از آنها سهم دارم ، مثلاً بگوئیم   ؛ چون پاک شدم خانواده باید برای من همه چیز مهیا کند  ! . . و یا ، چون من پاک شدم باید دیگران کار کنند و من بخورم و بخوابم ! . .  و . . .
مظلوم نمایی می کنم ؛
ما برای توجیه رفتارهای بیمارگونه خودمان همیشه سعی بر آن داشتیم که خود را قربانی یکسری از جریانات ظالمانه زندگی  جلوه بدهیم و در واقع دیگران را مقصر اصلی ناملایمات و رفتارهای بیمارگونه خود بدانیم  و با مظلوم نمایی تمام ،  نقش خود را فقط بعنوان کسی که در حقش ظلم و ستم شده  بود می دانستیم و لذا همیشه برای مظلومیت خویش سوگوار بودیم و در این مصیبت برای خود اشک تمساح می ریختیم و لذا اعمال خود را بدینگونه کاملاٌ رفتاری طبیعی می دانستیم و همواره دیگران را مقصر مشکلات و بیماری خود می دانستیم .
نکات قابل تامل در این سوال این است که به هر حال وقتی بیماری به روی ما فعال می شود چگونه شخصیتمان تغییرات منفی می کند و یا چگونه وقتی یکی از شاخصه های بیماری ما فعال می شود میتواند دیگر شاخصه های بیماری را هم فعال کند و هنگامیکه ما در این شرایط قرار می گیریم بخاطر عجز در مقابل بیماری چگونه رفتار و اعمال و شخصیتمان تغییر می کند .
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر2 ، ناظر14
#16
عدم ثبات عاطفی یعنی غیرقابل پیش بینی بودن وقتی ازروی بیماری عمل میکنم دقیقاشخصیتم جوردیگه ای میشه عصبانی خشمگین توهین کننده گمنامی شکن ادم فروش تندخوتلبکاررنجشی و...که درصورتی که ارام ودرحالدبهبودی صبورمهربان خوش رو بسیارقابل اعتماد متین نجیب وخیرخواه بخشنده هستم نداشتن شخصیت ثابت باعث شده غیرقابل پیش بینی باشم وبقول کتاب معتاددرحال بهبودی یک چیستان بزرگ است
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر2 ، ناظر14
#17
سلام

بیماری اعتیاد برای شخصیت تعریف خاصی ندارد وتنها نواقص را پیش می گیرد.
مثلا ترس به سراغم می اید زمانی که بخواهم دروغ بگویم یا در حق شخصی بدی انجام دهم...
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر2 ، ناظر14
#18
درودبه خالق اگاهیها   شخصیت من زمانهای که بیماری سوار برمن میشود بسیار وحشی وخطرناک وواقعن پست فرو مایه می شوم مثلن   زمانی که خشمگین میشوم دیگراززشها برایم بی ارزش میشوندمنکه جانم برای خانواده میرود ان لحطه حتی تاسرحدمرگ هم پیش می روم یاطمعکارمیشوم دیگران برایم بی اهمیت میشوند وفقط به منافع خودم  فکرمیکنم وان لحظه پرازترس ودایم عحله وشتابزده عمل کردن واطرافیانم راخسارت می زنم یاوقتی شهوت ران میشوم هرکه رامیبینم بچشم ....میبینم واصلن نمی شود ازم سردراورد که واقعن چی میخواهم وچه کسی هستم
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر14
#19
عدم ثبات عاطفی باعث میشه ادم یقراری نباشم ووقتی تمرکزم روی وسوسه هاوخواسته هام باشه نتونم رفتارومنش درستی داشته باشم زودرنجیدعصبانیت تهدیدادم فروشی ودرشرایط مختلف متفاوت عمل کنم وقتی کارم گیره چرب زبانی وچاپلوسی وقتی زورم میچربه خشم وتهدیدویاهرجوری که بشه
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر14
#20
سوال 23 : شخصيت من چگونه هنگامي كه از روي بيماريم عمل ميكنم تغيير ميكند؟(قدم۱)
وقتی من از روی بیماریم عمل میکنم دیگه نیرو محرکه من بیماری اعتیاد است ، در واقع چون من در مقابل بیماریم عاجز هستم من را وادار به انجام هر کاری میکنه  ،و برای رسیدن به خاسته و ارضا خودش من مجبور میشم نقش هر کاراکتری که اون میگه بازی کنم تا به هدفش برسه.
من بخاطر بیماریم شخصیت ثابتی ندارم و این به وضوح  عجز من را در مقابل بیماریم نشان میدهد.
قدم ها راه رسیدن به شخصیت واقعی خودمان است.
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر14
#21
عموماوقتی ازروی بیماری عمل میکنم ازتمام ابزاربیماری هم استفاده میکنم ودقیقابرعکس شخصیت بهبودی خودم میشم اینجامهربانم اونجاخشمگین میشم اینجاصبورومردم دارم اونجاعجول وبددهن میشم اینجابخشنده ورازدارم اونجاسواستفاده گروغیبتی میشم ودرکل شخصیتم دقیقابرخلاف شخصیت بهبودیم میشه
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر14
#22
بله عدم ثباط عاطفی وشخصیتی من نسبت به افرادنوع وسوسه هانه شنیدن زمان مکان میزان خواسته هام وخیلی چیزهای دیگرخیلی وقتهادرجاعوض میشه مثلاارومم باشنیدن نه یادیدن ینفریانرسیدن به خواسته یاوسوسه ای کلاشخصیتم ازاین روب اونرومیشه واین عجزمنه ک نمیتونم ثابت ویکرنواخت باشم
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر9 ، ناظر14


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان