امتیاز موضوع:
امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
سوال 47 : آیا از مفهوم تسلیم شدن می ترسم ، از چه چیز آن؟
#1
سوال 47 : آیا از مفهوم تسلیم شدن می ترسم ، از چه چیز آن؟
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ssaeedg ، محمدمهدی ۱۲ ، ناظر9 ، ناظر14
#2
احساس میکنم در صورت تسلیم شدن تمام قانون ها بهم میریزد. قانون هایی مثل پرخاشگری. من در اکثر اوقات باید یک چیزی را از دست بدهم تا بتوانم از تسلیم استففاده کنم/ من از ناشناخته های بعد از تسلین میترسم. تسلیم مساوی است با دست کشبدن از خواسته های نفسانی. اگاهی پیدا کردن و چگونه اجرایی کردن تسلیم برای ادامه بهب.ودی لازم است. تسلیم در عملکرد خود را نشان میدهد . من هر زمان بتوان از بقیه اصول کمک بگیرم میتوانم تسلیم باشم. تسلیم که میشویم فکر میکنیم تو سری میخوریم و ادم تو سری خوری میشویم. ترس از لذت نبردنراه . ان راه رشد و بهبودی است و با تسلیم نمایان میشود. ترس از قضاوت دیگران تسلیم را در ما ضعیف میکند. تسلیم یعنی خود شهامت . افراد قدیمی را که ببینیم بائرهایمان برای تسلیم قوی میشود
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر11 ، ابی ن ، ناظر9 ، ناظر14
#3
بله هنوز گاهی فکر می کنم تسلیم شدن یعنی از دست دادن و شکست خوردن گاهی مواقع حتی فکر می کنم تسلیم یعنی پایان از دست دادن لذت هایم می ترسم از درد خماری و پشیمانی می ترسم از کم اوردن می ترسم باید تک روی و خود محوری هایم را قطع کنم معنای تسلیم بودن این است که دست از جنگ برداریم و این برای معتاد سخت و درد اور است که نجنگد و من معتاد از تغییر کردن می ترسم از سختی و دشواری تسلیم شدن می ترسم چون ان را تجربه نکرده ام -
چند نوع تسلیم داریم ؟
1- تسلیم از روی اجبار : مثل اطاعت کردن از روی ترس
2- تسلیم از روی خستگی : مثل مواد نزدن
3- تسلیم از روی عادت : مثل جلسه رفتن و مشارکت کردن
وقتی تسلیم نشوم یعنی بیماریم را نادیده گرفته ام- ما باید بدانیم که باید تسلیم راهنما و اصول و برنامه باشیم تا مثل گذشته زندگی نکنیم و احساسات بد گذشته را تجربه نکنیم 
پاسخ
 سپاس شده توسط سعید ز ، حـمـیـد ، admin.a ، ابی ن ، ssaeedg ، ناظر9 ، ناظر14
#4
تسلیم از روی ترس زیاد ماندگار نیست و باید از روی فهم و درک باشد و برای همین تسلیم از اصول روحانی است .
در ابتدای ورود از ترس اعتیاد و مواد مخدر به انجمن آمدیم ولی باید با شروع قدمها این تسلین را به تسلیمی از روی فهم و ردک تبدیل کنیم تا بهبود یابیم .
من با مواد جنگیدم ولی نشد بنابرین من تصمیم گرفتم از ادانه دادن زندگی به روال گذشته دست بکشم و به روال na رفتار و زندگی کنم و این یعنی تسلیم شدن در برنامه .
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، admin.a ، shapor z ، ابی ن ، ssaeedg ، ناظر9 ، ناظر14
#5
من که در زمان مصرف اینقدر درد و آوارگی داشتم که با ورود به انجمن انگار به یک دنیای ناشناخته ای وارد شدم . که البته ناشناخته همیشه ترس داره . اما واقعیتش با همه ترسهاییکه داشتم هر چی اینجا بود و میگفتن رو قبول میکردم و میگفتم چشم . چون راه دیگه ای رو نه میشناختم و نه دیده بودم و بی چون و چرا تسلیم شدم ...
پاسخ
 سپاس شده توسط admin.a ، shapor z ، ابی ن ، ناظر9 ، ناظر14
#6
(۱۳۹۸/۱۰/۲۲، ۱۰:۵۶ عصر)admin.a نوشته است: سوال 47 : آیا از مفهوم تسلیم شدن می ترسم ، از چه چیز آن؟
بله چرا که مفهوم تسلیم برای من ترس از ناشناسه ها را به همرا دارد ونمیدانم بعدش چه اتفاقی میوفتد و من نمیدانم باید چکار کنم وقدمها چه کاری را برایم انجام میدهند
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ابی ن ، ناظر9 ، ناظر14
#7
در گذشته چون تسلیم را شکست می دانستم شاید اصلا از این کلمه خوشم نمی آمد.
ولی الان که از اصول روحانی :صداقت، تمایل، روشن‌بینی ،کمک می‌گیرم معنی تسلیم برای من فرقی دارد .

جواب خیر ،از هیچ چیز آن.

 با رعایت اصل تسلیم من عاجزیت و بیماری خود را پذیرفته‌ام و برای توقف این بیماری دست نیاز به صول برنامه دراز کرده ام
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ابی ن ، ناظر9 ، ناظر14
#8
(۱۳۹۸/۱۰/۲۲، ۱۰:۵۶ عصر)admin.a نوشته است: سوال 47 : آیا از مفهوم تسلیم شدن می ترسم ، از چه چیز آن؟
تسلیم شدن تضمین موفقیت کامل نیست
ولی ارزان تمام شدن است.
مثال? درموردمشکلات زندگی اگرتسلیم نباشد باعث آشفتگی زندگی میشود.چون ازاقرار میترسم,پس از تسلیم هم میترسم. 
چون ازتجربه کردن بهبودی میترسم,پس از تسلیم هم میترسم.
ازکاربرداصلی کلی تسلیم میترسم مثال تاآخرعمرم نبایدشهوترانی کنم.چون عادت روی پافشاری واصراردارم میترسم, امتیازاتم راازدست بدهم.مثالپاکی بالا هستم,استادخوبی هستم,راهنمای خوبی هستم,همسر,مادریاپدریا فرزندخوبی هستم.
تسلیم قول دادن وتعهددادن نیست بلکی یک فرآینداست.
وقتی دنبال چندراه میگردی یعنی تسلیم نیستی
,تسلیم شدن نیازبه شهامت دارد.
شهامت یعنی رهاکردن شناخت هایی برای رسیدن به ناشناخته ها.
 تسلیم یعنی به ظاهرخوردشدن وبه باطن بزرگ شدن. راه تکراربرای خطاهارا دوباره میبندد و ازخیلی چیزها نمیتوانم لذت ببرم.
پس خودم رامحدود میکنم.
ترس ازاینکه آدم خشکی شوم میترسم تسلیم شوم
دوباره تکرارکنم وخودم را سرزنش کنم.به تخریب خودم خیلی مینازم یابرعکس.آوردن دلیل ودست آویزهای گوناگون
چرا من ازتسلیم شدن میترسم
چون کل تسلیم را درنظر میگیرم
ولی تسلیم یک فرآینداست وبافرمول فقط برای امروزکم کم 
وبه مروربه مبنای توانایی من است
مثال اگر ازسپردن به خدامیترسم چون به عمق آن فکرمیکنم.هنوز برای این باورعمل کردن بدون اقرار,شرایط برای طرف مقابل یعنی تسلیم.
نداشتن یک برنامه درزندگی یعنی 
یک آغاز دوباره است.تسلیم درلحظه اتفاق میوفتدمثال بقیه اصول بایددرموقعیت قراربگیرد.
پاسخ
 سپاس شده توسط ابی ن ، حـمـیـد ، ناظر9 ، ناظر14
#9
قبل از اینکه لغزش کنم میترسیدم چون مفهوم تسلیم برام باز نشده بود و فکر میکردم تسلیم مساوی است با شکست
و با این دیدگاه غرورم اجازه نمیداد به تمرین صداقت و شهامت بپردازم.
با این که لفظ میومدم در برابر رفتارهام عاجزم ولی قلبی نبود.

دیدگاه امروزم در مورد تسلیم اینه که درسته با تسلیم شدن از دست میدم آنچه را که منو به اسارت اعتیاد در میاره. لیکن به من احساس آزادی میبخشه...

تسلیم شدن لذتهای آنی، توقعات بیجا و رنجشها و هر چیزی که منو به گذشته متصل میکنه رو ازم میگیره و با تمرین مسئولیت پذیری به بیداری روحانی در بکارگیری قدمها میرسم.

نتیجه آرامش حاصل از تسلیم شدن شهامت، شجاعت و مسئولیت پذیری است.

تسلیم شدن با تمرین اصول ساده ولی جدی امکان پذیره
تسلیم شدن یعنی رها کردن عوامل اعتیاد
تسلیم شدن یعنی وصل شدن به یک مسیر معنوی
پاسخ
 سپاس شده توسط ابی ن ، حـمـیـد ، ناظر9 ، ناظر14
#10
بله اوایل پاکی ترس وجود دارد و تسلیم شدن از عاجز و ناتوانیست اما با کارکرد قدمهای بعدی خیر چون امید هویدا میشود که تسلیم محض شوم پیروزم
تسلیم باعث مشورت میشود و اجازه حضور به نیروی برتر در زندگی بیرون و درونم و دست برداشتن از خودخواهی و خودپسندی دوری جستن از تنهایی و انزوا
تسلیم امروز ما همان پارادوکس عاجز بودن ماست یعنی ازادی و رهایی از چنگال اعتیاد این دشمن زیرک و فریبنده ....
پاسخ
 سپاس شده توسط ابی ن ، حـمـیـد ، ناظر9 ، ناظر10 ، ناظر14
#11
ازخدا سپاسگزارم بابت امروز که پاکم
من امروز از مفهوم تسلیم شدن میترسم
برنامه به من گفته تابع چهارچوب باشم
هرروز لیست اولویت بنویسم
هرروز به راهنمام زنگ بزنم
اما امروز من هیچکدوم از موارد را رعایت نمیکنم و این به نظر من یه نوع ترس هست
من از جلسات فاصله گرفتم و به نوعی دارم با بی جلسه ای انس   و عادت پیدا میکنم
و این برامن خطرناکه
پاسخ
 سپاس شده توسط ابی ن ، حـمـیـد ، ناظر9 ، ناظر14
#12
با سلام....
تسلیم شدن در هر قسمت و موضوعی همیشه اولش برایم چالش برانگیز و دشواره چون نمیدانم بعدش چی میشه.همیشه وقتی میخوام تسلیم یک موضوعی بشم اینکه بعدش باید به یکسری اصول متعهد باشم برایم تولید ترس میکنه یعنی من از مسئولیتهای پس از تسلیم میترسم از اینکه نتونم بعد تسلیم منظم ، مرتب ، اخلاقمند ، متعهد و پرهیز مدار باشم یعنی من از تغییر میترسم.
مثلا گاهی آنقدر ادای آدمهای دانا را درمیاورم که وقتی متوجه میشوم اشتباه کردم از حقارت بعداز آن میترسم و همچنان به راهم ادامه میدهم و تسلیم نمیشم.گاهی وقتها تسلیم نمیشوم و میگویم چقدر باید درد تغییر را تحمل کنم 
بعضی وقتها هم میخوام تسلیم بشم هم از بیماریم لذت ببرم.از اینکه تسلیم بشوم تبدیل به آدم مسخره و تو سری خور بشم میترسم.
لازمه تسلیم برای من تشخیص است یعنی تشخیص بدهم که مثلا فلان قسمت اعتیادم دیگر برایم کار نمیکند و این تشخیص نیازمند صداقت با خود ، تمایل به تغییر و روشن بینی است.در قدم یک برای متوقف کردن رفتارهای اعتیادی ام مجبورم تسلیم شوم تسلیم شدن یک حق انتخاب نیست یک باید است.
در NA و قدم یک تسلیم شدن چرا ندارد چون جان خودم و دیگران در خطر است نشریات ما هم میگویند ما باید تسلیم شویم.یکی از چیزهایکه تسلیم شدن را برایم سخت میکند این است که بعد از تسلیم دیگران با من چه رفتاری خواهند داشت.
گاهی فکر میکنم تسلیم شدن یعنی از دست دادن حق انتخابها ست در حالیکه با تسلیم شدن حق انتخابهای بیستری بدست میاورم.کتابهای ما میگویند تسلیم شدن آخر خط نیست بلکه آغاز  یک راه جدید است.
پاسخ
 سپاس شده توسط ابی ن ، حـمـیـد ، ناظر9 ، ناظر14
#13
تسلیم = دست برداشتن از تمام منیت ها -- فرار از دستاویزها و کنار گذاشتن آنها...
وقتی که دستاویز ندارم یعنی تسلیم ام و وقتی تسلیم نیستم در واقع با نوافص در چنگ ام و نمی خواهم از نواقص و لذتها دست بردارم -- تسلیم = کنار گذاشتن دستاویزها و گردن نهادن به حقایق.

تسلیم در قدم یک = قبول کردن بیماری اعتیاد بعنوان یک حقیقت و پذیرش بهبودی بعنوان راه حل.

تسلیم و قبول متفاوتند......قبول کردن احساسی است که وقتی فهمیدیم، آن را داریم به ما دست می دهد ( مثلا وقتی فهمیدیم معتاد هستیم ) در حالی که هنوز راه حلی برای آن مشکل پیدا نکرده ایم....
اما تسلیم چیزی است که برای ما بعد از پذیرش بیماری بعنوان حقیقت و پذیرش بهبودی بعنوان راه حل اتفاق می افتد...

چه کسی تسلیم است؟
کسی که با واقعیات سرجنگ نداشته باشد -- بیماری و نواقص را قبول و بهبودی را، راه حل بداند -- اصول را رعایت می کند -- از لذت بگذرد -- به دستاویز و بهانه نچسبیده باشد بنابراین کسی از مفهوم تسلیم می ترسد که هنوز دستاویز داشته باشد ، از حقیقت فرار کند ، دارای منیت باشد و کسی که هنوز می؛خواهد از لذتها استفاده کند.....
بنابراین من امروز به میزان تسلیم رشد کرده ام ...
اما اگر ترسی هم دارم ترس از تغییر است

در نتیجه?
باید تسلیم شویم تنها از طریق این کار می توانیم خود را به قدر کافی پذیرای از میان رفتن عقاید کهنه و خرابی‌ها گذشته و ورود نیروی برتر در زندگی خود کنیم.

تسلیم یعنی اینکه مجبور نیستم در بدبختی زندگی کنم -- تسلیم اساس لازم بهبودی ماست و همان چیزی است که زندگی ما را نجات داد.

بیشتر دردی که تجربه می کنیم از جنگ است نه تسلیم.
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر9 ، ناظر14
#14
تسلیم:
آگاهی کامل نسبت به بیماری و پذیرش امروز خودم.
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر9 ، ناظر10 ، ناظر14
#15
سلام.
گوش دادن و عمل کردن چیزی بود که من در زمان مصرف هیچ گاه نداشتم.من شاید اوایل ورود به جلسات ترس از اجرا داشتم اما امروزه میدانم اگر تسلیم نشوم زندان.تیمارستان و مرگ در انتظارم است.
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر9 ، ناظر10 ، ناظر14
#16
سوال 47 : آیا از مفهوم تسلیم شدن می ترسم ، 
از چه چیز آن؟(قدم۱)
من هنوز هم فکرمیکنم تسلیم شدن برای من به معنای شکست است.
می ترسم چون فکرمیکنم خیلی چیزها را ازدست میدهم ،
می ترسم چون هنوز همه چیزبرایم ناشناخته است ، چون باور و اعتمادم به برنامه کم است ، ترس دیدمن رامنفی میکند، ترس ها حاصلی جز شکست برای من ندارند.
تسلیم در داخل برنامه بابیرون متفاوت است.
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر14
#17
من تسلیم کامل نیستم ولی ازمفهومشم نمیترسم چون جونموهمین تسلیم نجات دادمثل رعایت توپ زمین ویاربازی ومصرف یکبارزیادوهزاربارکافی نیست
پس ترسی ندارم شایدکامل تسلیم نباشم وهمه اصولوانجام ندم ولی ازاین مطلبم ترسی ندارم
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر10 ، اریا،ب
#18
سلام

-در زمان مصرف از قطع مصرف وخمار ماندن می ترسیدم- اوایل بهبودی از تسلیم در مقابل کارهایی که در انجمن باید انجام دهم مانند قدم کار کردن ولی امروز تسلیم جزیی از زندگی من است وترسی ندارد.
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر10 ، ناظر14
#19
من همیشه تسلیم را شکست می دانستم و همین توهم و باور غلط باعث شده بود هیچوقت تسلیم نشوم و تا پای مرگ روی خواسته و یا فکر اشتباهم بایستم .
من همیشه دنبال یک راه جدید بوده ام .
من شهامت تسلیم شدن را نداشتم چون تسلیم شدن یعنی قبول واقعیت . وقتی واقعیت را بپذیرم دیگر با تکرار مکررات دنبال نتیجه متفاوت نمی گردم .
من با پذیرش اینکه حامل بیماری اعتیاد هستم و در مقابل تمام نواقصم و رفتارهایم بیمارگونه ام عاجزم و با قبول کردن واقعیت شکست خوردن در برابر افکارم ، دریچه ای برای فهمیدن در خود ایجاد می کنم و میپذیرم این مشکلات قرار نیست یکروزه حل شود پس در روند بهبودی قرار می گیرم و با کارکرد روزانه روی نواقص و اشتباهات امروزم برای توانایی زندگی فقط برای امروز  تلاش می کنم.

HH
پاسخ
 سپاس شده توسط Darush sistan ، حـمـیـد ، ناظر10 ، ناظر14
#20
این روزهابله میترسم گمان میکنم اگه گاهی سرچیزی مثل
پول نجنگم افتضاح میشه ترسهای غیرواقعی وخودمحورانه همیشه وجوددارند گاهی کم وزیادمیشن ولی برامن همیشه هستندترس ازتغییرترس ازکوتاه اومدن ترس ازشکست باعث میشه ازتسلیم شدن ترس داشته باشم منطورمدتسلیم کامله
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر10 ، اریا،ب ، ناظر14
#21
 سلام

اوایل بهبودی تسلیم برایم معنی نداشت اما در مسیر کارکرد قدم متوجه شدم باید تسلیم اصول روحانی انجمن بشوم تا موفق شوم...
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر10 ، ناظر14
#22
امیر معتاد
زمانی یادم میاد اوایل پاکیم کلمه تسلیم رو که
می‌شنیدم سربازانی شکست خورده که تا آخرین تیر جنگیدند و چیزی برای باختن ندارند و باید از تسلیم بشن اسیر بشن و شاید کشته بشن تو ذهنم میومد
اما بعدها با کارکرد قدم اول فهمیدم که تسلیم شدن در بهبودی تسلیم اراده خداوند شدن تسلیم برنامه شدن راهنما
در واقع دروازه شهر بهبودی برای من هستش
تسلیم بشم تا نجنگم تسلیم بشم تا زور زیادی نزنم تسلیم بشم تا انرژی که دارم در مسیر درست صرفش کنم
اما امروز هم بعد از گذشت سال‌ها از پاکی و بهبودی م هنوز هم گاهی ترس از تسلیم شدن دارم دقیقاً اونجایی که می‌خوام لذتی رو برای خودم حفظ کنم اونجایی که دلایل موجه و غیر واقعی میارم اونجایی که غرق در انکار می‌شم و یادم میره که من بیمارم و یک بیماری کشنده دارم یک بیماری لاعلاج یک بیماری توهم زا
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر14
#23
خب بله ریشه بیماریم ترسه وازمفهوم واقعی تسلیم که من درک کرده ام ترس دارم این ترس برای مصرف موادومصرف کننده ویاجای مصرف واقراربرای اینهانیست این قسمت ازتسلیم راعمیقاپذیرفته ام ترس من ازتسلیم گاهی برای سپردن ویاجبران خسادتهاست
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر10 ، اریا،ب ، ناظر14
#24
هنوزهم بعدازگذشت سالهاپاکی گاهی ازمفهوم تسلیم شدم میترسم ازمحدودیتهاازباورهای جدیدازنتونستن اشتباه کردن سرزنش شدن و...
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر9 ، ناظر۴ ، ناظر14


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان