۱۴۰۰/۱۱/۲۷، ۰۳:۱۰ عصر
کتابخوانی(پاکزیستن)
فصل ششم؛ ( ثبات )
پاراگراف سوم و آخر:
نشانههایی وجود دارند که کمک میکنند تفاوت بین
آرامش و خودخوشنودی
را تشخیص دهیم. وقتی قضاوت میکنیم, ناشکری میکنیم و پریشان حال میگردیم, احتمالاواردحیطۀخودخوشنودیگشتهایم. زمانیکه تعامل بادیگران خسته کننده و سنگین بنظر آید و یا فراموش کنیم برای دیگران اهمیت داریم,احتمالا درحال پس روی بسوی خودمشغولی هستیم. وقتی احساس بیتفاوتی نموده و حق ناشناس میگردیم,میگوییم"بیحوصله"شدهایم.
بیحوصلگی معمولا بدین معناست که ما نمیتوانیم چیزی را غیرازخودمان ببینیم ودرچیزهای جزئی وباطلگممیشویم.دنیا بههماناندازههیجانانگیز و یا کسلکننده است که اجازه دهیم.
آزادیم آن زندگی را که برایمان ارزش دارد ایجاد کنیم.
زمانیکه ما با نیروی برترمان تشریک مساعی میکنیم, اقدام بعمل و تسلیم دست دردست یکدیگر میگذارند. میتوانیم تلاش نموده و وقت زیادی را صرفمتقاعد نمودننیرویبرترمان درمورد اینکه وقایع بایدچگونه رخدهند,کنیم. هر یک ازماتجربۀ آنراداریم که برای بوجود
آوردن انجام کارها طبق ارادهمان تلاش کرده باشیم
و میدانیم تحت این شرایط عجیبترین موانع سرراهمان سبزمیشوند,
تا درنهایت متوجه میشویم بهترین کاری که میتوانیم انجام دهیم رها نمودناست.
ازطرف دیگر, برخیاوقات یک چالش یا تعهد, مکررأ خود را مقابلمان قرارمیگیرد
و باوجودیکه خیلی سخت تلاش میکنیم انجامشندهیم,
پرداختن به آن غیرقابل اجتناب بنظر میرسد.
زمانیکه تسلیم شده وسپس تلاش میکنیم,
ازآنچه کهبهانجام می رسانیم متحیرخواهیمشد.
هرچه کاملتر خود را تسلیم کنیم,
بیشتر می توانیم به تعهداتمان عمل نموده و بدرخشیم.
فصل ششم؛ ( ثبات )
پاراگراف سوم و آخر:
نشانههایی وجود دارند که کمک میکنند تفاوت بین
آرامش و خودخوشنودی
را تشخیص دهیم. وقتی قضاوت میکنیم, ناشکری میکنیم و پریشان حال میگردیم, احتمالاواردحیطۀخودخوشنودیگشتهایم. زمانیکه تعامل بادیگران خسته کننده و سنگین بنظر آید و یا فراموش کنیم برای دیگران اهمیت داریم,احتمالا درحال پس روی بسوی خودمشغولی هستیم. وقتی احساس بیتفاوتی نموده و حق ناشناس میگردیم,میگوییم"بیحوصله"شدهایم.
بیحوصلگی معمولا بدین معناست که ما نمیتوانیم چیزی را غیرازخودمان ببینیم ودرچیزهای جزئی وباطلگممیشویم.دنیا بههماناندازههیجانانگیز و یا کسلکننده است که اجازه دهیم.
آزادیم آن زندگی را که برایمان ارزش دارد ایجاد کنیم.
زمانیکه ما با نیروی برترمان تشریک مساعی میکنیم, اقدام بعمل و تسلیم دست دردست یکدیگر میگذارند. میتوانیم تلاش نموده و وقت زیادی را صرفمتقاعد نمودننیرویبرترمان درمورد اینکه وقایع بایدچگونه رخدهند,کنیم. هر یک ازماتجربۀ آنراداریم که برای بوجود
آوردن انجام کارها طبق ارادهمان تلاش کرده باشیم
و میدانیم تحت این شرایط عجیبترین موانع سرراهمان سبزمیشوند,
تا درنهایت متوجه میشویم بهترین کاری که میتوانیم انجام دهیم رها نمودناست.
ازطرف دیگر, برخیاوقات یک چالش یا تعهد, مکررأ خود را مقابلمان قرارمیگیرد
و باوجودیکه خیلی سخت تلاش میکنیم انجامشندهیم,
پرداختن به آن غیرقابل اجتناب بنظر میرسد.
زمانیکه تسلیم شده وسپس تلاش میکنیم,
ازآنچه کهبهانجام می رسانیم متحیرخواهیمشد.
هرچه کاملتر خود را تسلیم کنیم,
بیشتر می توانیم به تعهداتمان عمل نموده و بدرخشیم.