سلام
معین هستم
گاهی احساس خلع و پوچی میکنم.به خاطره نداشتن مصونیت فکری و صداهایی که میشنوم..مثلا صدایی که اظهار نظر میکنند..و فرضا شخصی به یک شخص مونثی میگه آزادش کن گناه داره.. من گاهی اوقات احساس میکنم که بدون این که چیزی مصرف کنم بدنم نعشه میشه.. یا گاهی احساس میکنم به راحتی مسخ میشم. و مورد حمله های اینچنینی قرار میگیرم.. گاهی اوقات هم که میخوام به صورت فردی پیش برم "نماز" میخونم که باز هم کیفیت نماز خوندن با توجه به دریافت های معنوی و احساس آزامش درونی با یک سری از مسایل جاری در رهایی تناقض پیدا میکنه و این صداها منو تهدید میکنند که آزامش منو به مخاطره میندازند..طوری که لحظه ای در فضایی آروم قرار دارم.و بعد در لحظه ای اضظراب ترس دلهره تنهایی و وحشت و ... به سراغم میاد.دقیقا انگار همسایه فرضا طبقه پایینم که تریاکی هست با ضرباتی گاهی روی قلب و صداهای اقراد بیرون از خونه روی روح و روانم تاثیر میذاشت.قلبم یکهو میریخت
من تقریبا چها روزه که گل نکشیدم!
تمایل به مصرف هیچ ماده مخدری ندارم ابدا و حتی جرات خوردن یک فنجون قهوه رو هم ندارم.و نمیدونم با اینکه هیج تمایلی به مصرف ندارم..چگونه این موحودات هنوز میبندن و تسخیر میکنند..و این که صداهاشون طوری مسلط صحبت میکنه که انگار با روح و روان آدم بازی میشه
معین هستم
من اردیبشهت سال 94 با ان ای آشنا شدم.
به نظرم یک ماه زمان کوتاهیه که بخوای قضاوت کنی.
اگر قدم هارو مطالعه کنی در یکی از قدم ها میگه که این پرده وقتی کنار میره یه یک سری از اشتباهات خود اقرار میکنیم.
من در مقامی نیست نسخه ای تجویز کنم.ولی چون کابوسه وحشتناکی هست این اعتیاد در غالب یک علایمی بروز میکنه مثل افسردگی و شدایی و دوقطبی و و و و.. و مدولاسیون روحانی اینو میتونه رفته رفته بهبود ببخشه..و از بار لحظه ای دلهره -ترس اضظراب و خیلی علایم دیگه یه نظره (شخصی) من که زیاد هم تحقیق شده نیست جلوگیری کنه.. خب اگر فک میکنی با این وحشتزذگی و تنهایی با چه بیماری ای درگیری میتونم بگم.مطمینا دیدی که یک شخصیو میبندن به تخت فرضا فریاد میزنه و برون ریزی داره.. به نظرم یک سری از برون ریزی ها به زمان نیاز داره.. و باید گام به گام و با در نظر گرفتنه این که عالم هستی قرار نیست به شخصی به خاطر اینکه سیگار نمیکشه کارت آفرین بده..ولی به نظره (شخصی) من یک نسهیلاتی هم وجود داره که ما میتونیم از اون استقاده کنیم. که یک جورایی مسایلو بشه ساده تر کرد و وقتی رهاتر شدی یک آگاهی مثبت همراه زندگیت باشه..
معین هستم
گاهی احساس خلع و پوچی میکنم.به خاطره نداشتن مصونیت فکری و صداهایی که میشنوم..مثلا صدایی که اظهار نظر میکنند..و فرضا شخصی به یک شخص مونثی میگه آزادش کن گناه داره.. من گاهی اوقات احساس میکنم که بدون این که چیزی مصرف کنم بدنم نعشه میشه.. یا گاهی احساس میکنم به راحتی مسخ میشم. و مورد حمله های اینچنینی قرار میگیرم.. گاهی اوقات هم که میخوام به صورت فردی پیش برم "نماز" میخونم که باز هم کیفیت نماز خوندن با توجه به دریافت های معنوی و احساس آزامش درونی با یک سری از مسایل جاری در رهایی تناقض پیدا میکنه و این صداها منو تهدید میکنند که آزامش منو به مخاطره میندازند..طوری که لحظه ای در فضایی آروم قرار دارم.و بعد در لحظه ای اضظراب ترس دلهره تنهایی و وحشت و ... به سراغم میاد.دقیقا انگار همسایه فرضا طبقه پایینم که تریاکی هست با ضرباتی گاهی روی قلب و صداهای اقراد بیرون از خونه روی روح و روانم تاثیر میذاشت.قلبم یکهو میریخت
من تقریبا چها روزه که گل نکشیدم!
تمایل به مصرف هیچ ماده مخدری ندارم ابدا و حتی جرات خوردن یک فنجون قهوه رو هم ندارم.و نمیدونم با اینکه هیج تمایلی به مصرف ندارم..چگونه این موحودات هنوز میبندن و تسخیر میکنند..و این که صداهاشون طوری مسلط صحبت میکنه که انگار با روح و روان آدم بازی میشه
(۱۳۹۹/۲/۱۹، ۰۸:۳۵ صبح)سجاد ک نوشته است: سلام سجادم یه معتاد، الان کمتر از یک ماهه پاکمسلام
میخوام یه سری چیزها بگم که اگر انجمن واقعا راست باشه جوابم رو میدن و...
1من سالها پاک سدم و دوباره لغزش کردم جلسه هم اصلا اعتقاد نداشتم چون دقیقا مثل اینجا همه یه چیز میگن (خدا شکر که امروز هم پاکم) (امیدوارم بتونم یه روز دیگه پاک بمونم و...) کلا همش از این چیزا، واقعا ایا شعار دادن (یا اصلا از ته قلب کسی برای خودش دعا کنه از رویه عادت) ایا دردی از من دوا میشه،
منظورم اینه اینجا سر جمله 10 جمله مشابه هستن...
من تصميم گرفتم پاک بشم و خیلی ها رو دیدم که تو انجم پاک شدن و برعکس، برای اولین بار تصميم گرفتم با کمک جلسه و قدم و اینت بیام جلو ببینم چی میشه...
من الان یکی دوتا مشکل دارم که راهنمایی لازم دارم، واقعا این جمله های دیکته شده دردی از من دوا نمیکنه...
ممنون
معین هستم
من اردیبشهت سال 94 با ان ای آشنا شدم.
به نظرم یک ماه زمان کوتاهیه که بخوای قضاوت کنی.
اگر قدم هارو مطالعه کنی در یکی از قدم ها میگه که این پرده وقتی کنار میره یه یک سری از اشتباهات خود اقرار میکنیم.
من در مقامی نیست نسخه ای تجویز کنم.ولی چون کابوسه وحشتناکی هست این اعتیاد در غالب یک علایمی بروز میکنه مثل افسردگی و شدایی و دوقطبی و و و و.. و مدولاسیون روحانی اینو میتونه رفته رفته بهبود ببخشه..و از بار لحظه ای دلهره -ترس اضظراب و خیلی علایم دیگه یه نظره (شخصی) من که زیاد هم تحقیق شده نیست جلوگیری کنه.. خب اگر فک میکنی با این وحشتزذگی و تنهایی با چه بیماری ای درگیری میتونم بگم.مطمینا دیدی که یک شخصیو میبندن به تخت فرضا فریاد میزنه و برون ریزی داره.. به نظرم یک سری از برون ریزی ها به زمان نیاز داره.. و باید گام به گام و با در نظر گرفتنه این که عالم هستی قرار نیست به شخصی به خاطر اینکه سیگار نمیکشه کارت آفرین بده..ولی به نظره (شخصی) من یک نسهیلاتی هم وجود داره که ما میتونیم از اون استقاده کنیم. که یک جورایی مسایلو بشه ساده تر کرد و وقتی رهاتر شدی یک آگاهی مثبت همراه زندگیت باشه..