۱۴۰۲/۵/۲۶، ۰۷:۱۰ عصر
وسوسه داشتم زنگ به راهنمام نزنم چون رنجش داشتم در گذشته مونده بودم و میخواستم برم تو انزوا
ولی بر خلاف میلم زنگ زدم و احساس واقعیم رو گفتم و از وسوسه انزوا و حمل رنجش اومدم بیرون
ولی بر خلاف میلم زنگ زدم و احساس واقعیم رو گفتم و از وسوسه انزوا و حمل رنجش اومدم بیرون