تالار گفتگو انجمن معتادان گمنام ایران

نسخه‌ی کامل: سوال 29 : در آن شرایطی که من در آن نقش داشته ام ، انگیزه هایم چه بودند ، و یا چه اعتق
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
سوال 29 : در آن شرایطی که من در آن نقش داشته ام ، انگیزه هایم چه بودند ، و یا چه اعتقاد و باوری باعث شد که بدانگونه عمل کنم ؟ 
شرایطی که در من احساس گناه و خجالت را بوجود می آورداز روی نقایص اخلاقی بود. مثل سودجویی، حق به جانبی، تاییدطلبی و ... با احساس گناه از یک اشتباه، اشتباهات بعدی را هم مرتکب می‌شویم و در یک چرخه‌ی معیوب‌گیر می‌کنیم باید باور و اعتقادمان را در رابطه با بروز احساسی درست و از روی آگاهی استوار کنیم تا هیچ انگیزه‌ای در ما به وجود نیاید تا احساس ترس، گناه و رنجش ... ‌داشته باشیم
در این بخش متوجه می شویم که وقتی از روی انگیزه های نادرست یا اعتقادات پوچ مثل حق گرفتنی است بکش تا زنده بمانی ...استفاده کرده ایم که بر خلاف اصول اخلاقی و معیارهای اعتقادی می باشد و از پس وجدانمان بر می اید احساس گناه می کنیم و باید این اعتقادات پوچ و انگیزه ای نا سالم را شناسایی کنیم و عوض کنیم و به جستجو ادامه دهیم زیرا که این احساسات و اعتقادات  زیر بنای بسیاری از اعمال ما هستند در ضمن ما باید حتی این تیپ احساسات را نیز بپذیریم تا از تکرار انها در شرایطی پرهیز کنیم 
شرایطی که در من احساس گناه و خجالت را بوجود می آورداز روی نقايص اخلاقی بود. مثل سودجویی، حق به جانبی، تاییدطلبی و با احساس گناه از یک اشتباه، اشتباهات بعدی را هم مرتکب می‌شویم و در یک چرخه‌ي معیوب‌گیر می‌کنيم باید باور و اعتقادمان را در رابطه با بروز احساسی درست و از روی آگاهی استوار نماییم تا هیچ انگیزه‌ای در ما به وجود نیاید تا احساس ترس، گناه و رنجش کنيم.
انگیزه های من ترس، تایید و منفعت طلبی و لذت جویی بوده و با این اعتقاد که حق منه یا اینکه اگر من از این فرصت استفاده نکنم دیگری کار رو تموم می کنه، دست پیش می گرفتم که پس نخورم.
انگیزه هایم بیشتر به لذت طلبی برمیگردد و نیاز ذهنم بود.?
باور داشتم که این شرایطی که بوجودآمده سهم خودم است و آن موقعیت متعلق به من است که بدانگونه عمل کرده ام.?
حق بجانب بودن --در نظر نگرفتن نیاز و حقوق دیگران--مقایسه خود با دیگران--خودمحوری و خودخواهی--سرزنش خودم.?

انگیزها و اعتقاداتم?شهوترانی ، تاییدطلبی ، تصورات باطل ، لذت طلبی ، خشم ، بی ملاحظگی.?
باورم? این بود که اگر این کار را من نمیکردم دیگران میکردن.?

حالا تاثیر احساس گناه و خجالت در روابط من به چه شکلی میباشد؟?
منزوی شدن--احساس خودکم بینی--ترس--خودارضایی--قطع رابطه با خود ، دیگران و خداوند--بیان نکردن احساساتم--از بین رفتن اعتماد بنفس--سرپوش گذاشتن بر احساساتم--دوری از اصول روحانی--غیرقابل اداره شدن اداره زندگی--گرفتن آرامش از خود و دیگران--پرخاشگری--دوست نداشتن خودم
با سلام....
اولا برای اینکه بتوانم به خودم کمک کنم باید خودم را در همان زمان برسی کنم که چرا بدانگونه عمل کردم و با نگاه امروز به آن نگاه نکنم.
انگیزهایم : تلافی ، خراب کردن طرف ، سرکوب کردن احساس خودکم بینی ، از روی اجبار اعتیاد ، خودی نشان دادن ، یا گفتم بعدا ازش دلجویی میکنم.

اعتقاداتم : داشتن ارزشهاس ناسالم ، تعصبهای بیجا ، احساس مالکیت ، باورهای نادرست اما از اعماق وجود 

طرف واقعا زحمت کشیده و به موقعیت خوبی رسیده بود و من بهش احساس حسادت و غبطه داشتم و اعتقاد قلبی داشتم که بدون دزدی نمیشود به این جایگاه رسید و با انگیزه ترور شخصیتی به طرف تهمت بی اساس میزدم
در مورد احساس خجالت چون آگاهی امروزم زا نداشتم فکر میکردم اگر خواهرم طلاق گرفته باعث سرشکستگی من است با انگیزه بی گناه جلوه دادن خواهرم و پوشش دادن احساس بی ارزشی خودم به همسرش حمله میکردم و انواع و اقسام انگ و تهمت های ناروا به خودش و خانواده اش میزدم و پیش مردم آبرویشان را میبردم 
با انگیزه لذت طلبی دست به کار احمقانه میزدم بعد احساس گناه خجالت میکردم بعد برای خاموش کردن احساس گناه میگفتم حقش بود یا خودش خواست.
انگیزه های نادرست زیادی وجود داشتند برای توجیه اعمال ورفتارهای نادرستم ویکسری باورها واعتقادات پوچ به اینها بیشتر دامن می زد مثلا :اگه تو نکنی یکی دیگه اینکارو می کنه ، بخور تاخورده نشی ، لیاقت من بیشتر بود بخاطر همون اینکارو کرم ،حق منو خوردن منم حق اینو می خورم، مگه به من رحم کردن که من رحم کنم و...... ولی خدارو شکر می کنم که قبل از اینکه دیر بشه وبا کوله باری از گناه از این دنیا برم لیاقت داد راه درست روپیدا کنم وفرصت برای جبران اشتباهاتم داد وامیدوارم بتونم از این فرصت نهایت استفاده رو ببرم برام دعا کنید بتونم موفق بشم Heart
اعتقادات غیردرست وباورهای اعتیادی
مقایسه دخالت فضولی رفتارهای افراطی
ونابجاعدم انظباط شخصی تمسخرسواستفاده
حالاچ موردسواستفاده قراربگیرم یاسواستفاده
بکنم رنجش دادن بعمددعوافحاشی تهمت
غیبت بدقولی بدحسابی...
هروقت هرجاتابع قانون نبودم ویابرسراصول مصالحه کردم به بزرگتربرگشتم توخیابون دعواکردم دروغ گفتم بدقولی عمدی کردم گمنامی شکستم ویاهرچیزدیگه که اشتباه بوده ویاحتی قابل ترمیم وانگیزه وهدفم شایدهم درست بوده ولی رفتارم تندواسیب زننده
درمن گناه وخجالت بوجودمیاوردباعث خودخوری وخودازاری میشه که اگرهمین رفتارراخطاببینم ودرصددجبران ان باشم حالایاجبران خسارت یارفتارمیشه درستش کرد البته باکمک نیروی برتروراهنماوقدمها