۱۳۹۸/۱۲/۱۰، ۱۰:۳۱ صبح
زمانیکه من خود محور میشوم یعنی خودم را مرکز و دیگران را هول مرکز می بینم یعنی اینکه دیگر خدامحور نیستم زمانی خود محور میشوم یعنی بیماری محور میشوم و دیگر ندای درونم صدای قلبم که از خداوند نشأت می گیرد نمی باشد بلکه ندای بیماری می باشد و ندای بیماری ، خودم و دیگران را به بدترین نوع ممکن تحت تاثیر می گذارد.
یعنی هر چه که من میگویم باید باشد، هر طوری که من راحتم باید باشد ،اینطوری درست نهطوری که شما می گویید، این لذت می دهد نه آن چیزی که شما ازش لذت می برید، این عقیده درست است و عقاید شما بجا نمیباشد،طوری که من می اندیشم درست است و اندیشه های شما کاملاً باطل است و چیزی که من میگویم صحیح است به غیر از آن مردود می باشد
یعنی هر چه که من میگویم باید باشد، هر طوری که من راحتم باید باشد ،اینطوری درست نهطوری که شما می گویید، این لذت می دهد نه آن چیزی که شما ازش لذت می برید، این عقیده درست است و عقاید شما بجا نمیباشد،طوری که من می اندیشم درست است و اندیشه های شما کاملاً باطل است و چیزی که من میگویم صحیح است به غیر از آن مردود می باشد