۱۴۰۰/۴/۱۰، ۰۵:۲۰ عصر
با سلام....
با خودم:
با خودم درگیر میشوم ، عصبی و لجباز میشوم ، رنجشهایم در من تولید ترس و نگرانی میکند ، خود واقعیم را نمیتوانم بپذیرم ، بجای اینکه انرژیم را درست و بهینه استفاده کنم آنرا میسوزانم و هدر میدهم ، حالت جنگندگی دارم ،
احساس خود کم بینی یا خود بزرگ بینی دارم.
با دیگران:
به آدمها بد بین شده و به آنها اعتماد نمیکنم حتی اگر پیشنها مثبتی به من بدهند ، جلوی آدمها گارد میگیرم ، از آدمها میترسم به آنها نزدیک نمیشوم و فرصت رشد را از خودم میگیرم ، با رفتارهایم به هر شکلی به آنها خسارت میزنم و عقده های رنجشهایم را سر اطرافیان خالی میکنم.
با نیروی برتر:
در جلسه به رنجشها اقرار نمیکنم ، قدمها را مرور نمیکنم ، با راهنما ارتباط نمیگیرم و در کل وقتی در رنجشهایم گیر کردم راه دعا و خداوند بسته میشود.
با خودم:
با خودم درگیر میشوم ، عصبی و لجباز میشوم ، رنجشهایم در من تولید ترس و نگرانی میکند ، خود واقعیم را نمیتوانم بپذیرم ، بجای اینکه انرژیم را درست و بهینه استفاده کنم آنرا میسوزانم و هدر میدهم ، حالت جنگندگی دارم ،
احساس خود کم بینی یا خود بزرگ بینی دارم.
با دیگران:
به آدمها بد بین شده و به آنها اعتماد نمیکنم حتی اگر پیشنها مثبتی به من بدهند ، جلوی آدمها گارد میگیرم ، از آدمها میترسم به آنها نزدیک نمیشوم و فرصت رشد را از خودم میگیرم ، با رفتارهایم به هر شکلی به آنها خسارت میزنم و عقده های رنجشهایم را سر اطرافیان خالی میکنم.
با نیروی برتر:
در جلسه به رنجشها اقرار نمیکنم ، قدمها را مرور نمیکنم ، با راهنما ارتباط نمیگیرم و در کل وقتی در رنجشهایم گیر کردم راه دعا و خداوند بسته میشود.