۱۳۹۹/۶/۱۹، ۰۶:۵۵ عصر
شرایطی که دیدم ثبات شخصیتی ندارم، شرایطی که همیشه احساساتم ناپایدار بود و همیشه جابه جایی احساس داشتم، و اینکه که از حق انتخابم نادرست استفاده می کردم، شرایط بحرانی خیلی بدی که به واسطه مصرف مواد برایم پیش آمده بود و نظم و اراده زندگیم از دستم خارج شده بود و در واقع به آخر خط که همان یاس و انزوا باشد رسیده بودم. جهت منفی گرا بودن بیماری اعتیاد که همان آگاهی نسبت به بیماری و خطرات آن و جهت مثبت گرا بودن که همان دیدن رشد کسانی بود که این قدم را کار کرده بودند. عجز در برابر بیماری اعتیاد، صداقت و روشن بینی حاصل از وارد شدن به برنامه NA، دردهایی که با وجود پاک بودن بر اثر مصرف مواد کشیدم، آشفتگی های اوایل بهبودی، ترس از لغزش و امید و روشن بینی به آینده ... اصلی ترین و مهمترین مساله برای من تغییرات مثبتی بود که در دوستانی که این قدم رو کار کرده بودند و زندگیشون رو به رشد بود و من شاهدش بودم .....