من ترس هایی دارم که اصلاً قابل بیان نیستند و نمی دانم چگونه بر زبان بیاورم چه برسد که بنویسم ...
ولی چیزهایی که می توانم بنویسم از این قبیل اند : ترس بازیچه شدن، ترس از اینکه این نیروی برتری که الان دارم انتخاب اشتباه است و خود را فریب داده ام ترس از ترک لذت ها، ترس از اینکه چیزهایی که دوست دارم دیگه برای من رسیدنی نباشد، ترس از اتفاقهای بدی ک افتاده باز هم به سرم بیاید ولی طوری که بگویند به صلاح است ، ترس از اینکه چیزهایی که تا الان یاد گرفتم کلا سر کاری باشد، ترس از اینکه نیروی برتر که الان دارم اصلا نباشد و چیزی خیالی در درونم باشد ،ترس از اینکه همه این اتفاقهای خوبی ک افتاده است شانسی بوده باشد، ترس از اینکه خودم را دور زده باشم ،ترس از اینکه به خواسته هایم نرسم یا لایق بهترین ها نباشم ، ترس از خیانت ،ترس از عاقبت
ولی چیزهایی که می توانم بنویسم از این قبیل اند : ترس بازیچه شدن، ترس از اینکه این نیروی برتری که الان دارم انتخاب اشتباه است و خود را فریب داده ام ترس از ترک لذت ها، ترس از اینکه چیزهایی که دوست دارم دیگه برای من رسیدنی نباشد، ترس از اتفاقهای بدی ک افتاده باز هم به سرم بیاید ولی طوری که بگویند به صلاح است ، ترس از اینکه چیزهایی که تا الان یاد گرفتم کلا سر کاری باشد، ترس از اینکه نیروی برتر که الان دارم اصلا نباشد و چیزی خیالی در درونم باشد ،ترس از اینکه همه این اتفاقهای خوبی ک افتاده است شانسی بوده باشد، ترس از اینکه خودم را دور زده باشم ،ترس از اینکه به خواسته هایم نرسم یا لایق بهترین ها نباشم ، ترس از خیانت ،ترس از عاقبت