۱۳۹۹/۵/۲، ۰۹:۲۲ عصر
بله بارها این اتفاق برام رخ داده اینطوری که کدبانوی خونه رو به چشم کلفت و کنیز نگاه کرده ام و فقط در مواردی که نیاز داشته ام به وی نزدیک شده ام بدون اینکه به نیازهای ایشون توجه کنم و در مواردی که خواسته های منو عملی نمی کنه باز در چرخه معیوب چشم چرانی یا فکر روابط پنهانی میفتم.
نقش من در اینجا خودخواهی و خودرایی است.
و نقش من در جایگاهی باید باشم نیستم.
درخواست هامو به بابام نمیگفتم ولی با گریه و قهر و غصب از مادرم باج می گرفتم.
حقمو در بیرون ضایع می کردند به سر خانواده نق می زدم
همیشه فکر میکردم مایحتاج خانواده پول و امکانات رفاهیه و هرگز به خواسته هاشون توجهی نداشتم.
در حق برادرام و خواهرم بواسطه ارشد بودنم حکومت می کردم.
نقش من در اینجا خودخواهی و خودرایی است.
و نقش من در جایگاهی باید باشم نیستم.
درخواست هامو به بابام نمیگفتم ولی با گریه و قهر و غصب از مادرم باج می گرفتم.
حقمو در بیرون ضایع می کردند به سر خانواده نق می زدم
همیشه فکر میکردم مایحتاج خانواده پول و امکانات رفاهیه و هرگز به خواسته هاشون توجهی نداشتم.
در حق برادرام و خواهرم بواسطه ارشد بودنم حکومت می کردم.