امتیاز موضوع:
امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
سوال 72: افکار و احساسی که درست قبل از خسارت زدن به کسی داشتم چه بوده اند ؟
#1
 سوال 72: افکار و احساسی که درست قبل از خسارت زدن به کسی داشتم چه بوده اند ؟ 
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر9 ، Mehran21
#2
قبل از آشنایی با برنامه من به دنبال دلایل موجه ولی غیر واقعی برای اجرای افکارم بودم و خودم را قانع می کردم که خسارت من دلیل دارد و مانعی ندارد و این حق من است . .و با این کار می خواستم از عذاب وجدان راحت شوم .

بعد از برنامه با بیداری روحانی اگر بخواهم به کسی خسارت بزنم شاید قبل از این کار حالم بد نشود ولی بعد از آن دچار عذاب وجدان و پریشانی می شوم و دیگر نمی توانم خودم را دور بزنم .
پاسخ
#3
در این سوال مجددا متوجه قدم 1 در بخش بیماری اعتیاد و بخش غیر قابل اداره بودن افکار و احساسات میشوم
 افکارم : فقط دید تونلی که به هدفم برسم
لذت ها افکار  مرا احاطه میکرد فقط به خود خواهی خودم فکر میکردم و حتی گاهی توجیه میکردم که برایش لازم است
 احساساتم : لذت
پیروزی حال بدی برتری جویی انتقام حق به جانبی و گاهی ترس
پیام سوال : بهترین راه برای خسارت نزدن به کسی شناسایی افکار و احساسات قبل از خسارت زدن است که انها را بیان میکنیم و مانع از خسارت زدن میشود 
پاسخ
#4
(۱۳۹۸/۱۰/۲۶، ۰۳:۰۵ عصر)admin.a نوشته است:  سوال 72: افکار و احساسی که درست قبل از خسارت زدن به کسی داشتم چه بوده اند ؟ 
فقط و فقط به فکر رسیدن به هدف اخرم که همان مصرف بود بودم وانواع واقسام کارها را برای رسیدن به ان بدون فکر کردن به پیامد وخساراتش میکردم
پاسخ
#5
معمولا احساسات قبل و بعد از یک عمل متفاوت است ، مثلا احساس بی پولی ، عدم تمکن ما لی ، وضعیت اقتصادی نابه سامان فرد را مجاب به کلاهبرداری یا سرقت می نماید اما احساسات بعد از عمل می تواند در هر فرد متفاوت با هم باشد مثلا یکی احساس تمکن ما لی ، شادی و قدرت می کند و دیگری احساس گناه ، سرزنش و رنجش از خود.
پاسخ
#6
با این افکار که حق با من بود و احساس قربانی شدن می‌کردم
پاسخ
#7
همیشه قبل از خسارت زدن به دیگران احساس ترس داشتم و دارم و این ترس را می خواستم مخفی کنم و مخفی کردن آن نیز قبل از همه فکر من رو محدود و آزار دهنده می کرد امروزه ولی با دانش اینکه مخفی کاری دوست صمیمی بیماری اعتیاد است سعی دارم که افکار خودم را مخفی نکنم و پیش راهنما یم آن را اقرار کنم....یه فکر دیگری که باعث میشد به دیگران خسارت بزنم درک نکردن دعای آرامش بود و اینکه من وقتی بخواهم کسی یا چیزی را تغییر دهم ناخودآگاه به آن شخص خسارت می زنم..... همیشه احساس قربانی شدن داشتم و افکار من نسبت به همه چیز منفی بود و در مقابل دیگران حالت دفاعی می گرفتم و به خاطر آشفتگی های درونم و انکار همیشه اطرافیانم را مقصر می دانستم و در فکر انتقام بودم و نقشه می کشیدم.
پاسخ
#8
همیشه قبل از خسارت زدن به دیگران احساس ترس داشتم و دارم و این ترس را می خواستم مخفی کنم و مخفی کردن آن نیز قبل از همه فکر من رو محدود و آزار دهنده می کرد امروزه ولی با دانش اینکه مخفی کاری دوست صمیمی بیماری اعتیاد است سعی دارم که افکار خودم را مخفی نکنم و پیش راهنما یم آن را اقرار کنم....یه فکر دیگری که باعث میشد به دیگران خسارت بزنم درک نکردن دعای آرامش بود و اینکه من وقتی بخواهم کسی یا چیزی را تغییر دهم ناخودآگاه به آن شخص خسارت می زنم..... همیشه احساس قربانی شدن داشتم و افکار من نسبت به همه چیز منفی بود و در مقابل دیگران حالت دفاعی می گرفتم و به خاطر آشفتگی های درونم و انکار همیشه اطرافیانم را مقصر می دانستم و در فکر انتقام بودم و نقشه می کشیدم.
پاسخ
#9
سلام
من همیشه به دنبال این بودم که کسی را مسبب بدانم و تقصیر را گردن کسی دیگر بگذارم و نقش خود را فراموش کنم.توجیه،بهانه،انکار و احساس ترس و ..
پاسخ
#10
تمام زندگی ما غیر قابل اداره شده بود 
پس افکار و احساسات ما هم غیر قابل اداره بود
بنابر این با دلیل و بهانه تراشی خود را محق می دانستیم و با این کار اعمال خود را توجیه می کردیم
بنابر این باید مواظب افکار و احساسات خودمان باشیم
و آنها را بیان کنیم
تا دیگر با افکار و احساسات غیر قابل اداره به کسی آسیب نزنیم
پاسخ
#11
با سلام....
افکارم قبل از خسارت حق داشتن ، تلافی ، قربانی شدم ، دلایل بظاهر موجه ، تقصیر جامعه است ، و غیره

اما احساسم در آن لحظات احساس حقارت ، بی لیاقتی ، خشم ، لذت طلبی ، وابستگی ، احساس محرمیتهای مالی یا عاطفی که در کل اجبار به انجام میشدم و با هر ابزاری سعی در توجیه کردن خودم و دیگران میکردم.

در واقع اینجا هدف وسیله را توجیه میکرد در حالیکه هدف هر چه باشد راه رسیدن به آن به هر قیمتی توجیه پذیر نیست.
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر9
#12
احساسات یکسانی نبودگاهی عمدی ازروی
رنجش ترس نیازیاخواسته یارفتاررنجش
وگاهی همدفکرمیکردم حالم بهترمیشه .
گاهی احساس توانایی ورضایت داشتم
وگاهی هم بخاطرتاییدشدن ولی
درکل احساس متعادل خوب واز روی
سلامت عقل نبود
پاسخ
#13
افکارواحساسات قبل ازهرسواستفاده فقط عمل بوسوسه حس نیازواحتیاج طمع ناصادقی وازاین دست احساسات وافکاربودگاهی خشم گاهی عادت ولی این افکاربخورتاخورده نشوی تو دنیابایدزرنگ باشی برادربه برادررحم نمیکنه تونخوری کس دیگه میخوره و....
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان