۱۴۰۰/۳/۲، ۰۱:۲۶ عصر
سعید معتاد
اولین بار وقتی که بود برای عمل جراحی تو بیمارستان بستری شدم
اونقدر انکارم شدید بود که به دکترها هم نگفتم
موقع بیهوشی پزشک ها با مشکلات زیادی روبرو شدند
چون داروی بیهوشی اثر نمی کرد و اونها هی دوز داروی بیهوشی رو بالاتر می بردند
و ترس از دست دادن بیمار به جونشون افتاد
و بعد با پدرم دعواشون شد و تازه اونجا هم من انکار می کردم.
تا یک ماه بعد هم سردردهای شدیدی ناشی از دوز بالای داروی بیهوشی و بعد عدم مصرف ناگهانی داشتم
در قسمت دوم نه من انکارم شدیدتر شد و مخفی تر و پیچیده تر
و ارتباطم با خونواده و جامعه کمتر و کمتر
اولین بار وقتی که بود برای عمل جراحی تو بیمارستان بستری شدم
اونقدر انکارم شدید بود که به دکترها هم نگفتم
موقع بیهوشی پزشک ها با مشکلات زیادی روبرو شدند
چون داروی بیهوشی اثر نمی کرد و اونها هی دوز داروی بیهوشی رو بالاتر می بردند
و ترس از دست دادن بیمار به جونشون افتاد
و بعد با پدرم دعواشون شد و تازه اونجا هم من انکار می کردم.
تا یک ماه بعد هم سردردهای شدیدی ناشی از دوز بالای داروی بیهوشی و بعد عدم مصرف ناگهانی داشتم
در قسمت دوم نه من انکارم شدیدتر شد و مخفی تر و پیچیده تر
و ارتباطم با خونواده و جامعه کمتر و کمتر