۱۴۰۲/۵/۱۷، ۱۰:۴۵ صبح
امیر معتاد
زمانی یادم میاد اوایل پاکیم کلمه تسلیم رو که
میشنیدم سربازانی شکست خورده که تا آخرین تیر جنگیدند و چیزی برای باختن ندارند و باید از تسلیم بشن اسیر بشن و شاید کشته بشن تو ذهنم میومد
اما بعدها با کارکرد قدم اول فهمیدم که تسلیم شدن در بهبودی تسلیم اراده خداوند شدن تسلیم برنامه شدن راهنما
در واقع دروازه شهر بهبودی برای من هستش
تسلیم بشم تا نجنگم تسلیم بشم تا زور زیادی نزنم تسلیم بشم تا انرژی که دارم در مسیر درست صرفش کنم
اما امروز هم بعد از گذشت سالها از پاکی و بهبودی م هنوز هم گاهی ترس از تسلیم شدن دارم دقیقاً اونجایی که میخوام لذتی رو برای خودم حفظ کنم اونجایی که دلایل موجه و غیر واقعی میارم اونجایی که غرق در انکار میشم و یادم میره که من بیمارم و یک بیماری کشنده دارم یک بیماری لاعلاج یک بیماری توهم زا
زمانی یادم میاد اوایل پاکیم کلمه تسلیم رو که
میشنیدم سربازانی شکست خورده که تا آخرین تیر جنگیدند و چیزی برای باختن ندارند و باید از تسلیم بشن اسیر بشن و شاید کشته بشن تو ذهنم میومد
اما بعدها با کارکرد قدم اول فهمیدم که تسلیم شدن در بهبودی تسلیم اراده خداوند شدن تسلیم برنامه شدن راهنما
در واقع دروازه شهر بهبودی برای من هستش
تسلیم بشم تا نجنگم تسلیم بشم تا زور زیادی نزنم تسلیم بشم تا انرژی که دارم در مسیر درست صرفش کنم
اما امروز هم بعد از گذشت سالها از پاکی و بهبودی م هنوز هم گاهی ترس از تسلیم شدن دارم دقیقاً اونجایی که میخوام لذتی رو برای خودم حفظ کنم اونجایی که دلایل موجه و غیر واقعی میارم اونجایی که غرق در انکار میشم و یادم میره که من بیمارم و یک بیماری کشنده دارم یک بیماری لاعلاج یک بیماری توهم زا