۱۳۹۹/۵/۴، ۱۱:۰۲ صبح
(آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۳۹۹/۵/۴، ۱۱:۰۳ صبح، توسط sepher1877.)
بله ما پس از رسیدن به آخرخط ، بارها و بارها سعی کردیم که مشکلمان را برطرف کنیم و یا آنرا اصلاح کنیم ، فکر میکردیم که اعتیادمان یک مشکل فردی و یا یک ضعف اخلاقیست و لذا به تنهایی سعی در حل کردن این مشکل که در واقع همان بیماری اعتیاد بود میکردیم . ما در واقع فکر میکردیم که مشکل اساسی ما فقط مواد مخدر است لذا تمام سعی و تلاشمان را میکردیم تا موادمان را ترک کنیم و مدتی هم به همین منوال طی میشد و ظاهراً پاک میشدیم اما بدلیل فعال بودن شاخصه های دیگر از بیماری اعتیاد سرانجام لغزش میکردیم
زمانی که متوجه شدم اختیار مصرف مواد ازدستم خارح شده وقتی که دست به هر کاری زدم با شکست رو برو شدم هر کاری برای رفع و رجوع ان می کردم بدتر می شد دروغ میم گفتم انکار می کردم بازهم بدتر می شد .
هیج وقت امید نداشتم از این دام بیرون بیام تمام ارتباطات من قطع شد .
تنهای گریبانم را می گرفت و مسرفم بیشتر می شد تمام نقشهایم نقش بر اب می شد در نتیجه دوباره احساس تنهایی می کردم منزوی می شدم . امروز با کار کرد قدمها و انتقال انها که خود را با ادم های عادی مقایسته می کردم متوجه شدم که اعتیاد جزیی از مشکل منشد ه درد خماری را به جان می خریدم و سعی می کردم اعتعیاد را انکار کنم یا با ان کنار بیایم در بهبودی هنگامی که فهمیدم تمام مشکلات از روز بیماری اعتیاد است نه بخاطر مصرف مواد نه بخاطر رفتارم سعی کردم ان ارا اصلاح کنم
زمانی که متوجه شدم اختیار مصرف مواد ازدستم خارح شده وقتی که دست به هر کاری زدم با شکست رو برو شدم هر کاری برای رفع و رجوع ان می کردم بدتر می شد دروغ میم گفتم انکار می کردم بازهم بدتر می شد .
هیج وقت امید نداشتم از این دام بیرون بیام تمام ارتباطات من قطع شد .
تنهای گریبانم را می گرفت و مسرفم بیشتر می شد تمام نقشهایم نقش بر اب می شد در نتیجه دوباره احساس تنهایی می کردم منزوی می شدم . امروز با کار کرد قدمها و انتقال انها که خود را با ادم های عادی مقایسته می کردم متوجه شدم که اعتیاد جزیی از مشکل منشد ه درد خماری را به جان می خریدم و سعی می کردم اعتعیاد را انکار کنم یا با ان کنار بیایم در بهبودی هنگامی که فهمیدم تمام مشکلات از روز بیماری اعتیاد است نه بخاطر مصرف مواد نه بخاطر رفتارم سعی کردم ان ارا اصلاح کنم